۱۰ راه برای تشخیص تصاویر جعلی هوش مصنوعی از واقعی
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۸۴۳۹۸
در حالی که هوش مصنوعی روز به روز پیشرفتهتر میشود، تشخیص تصاویر واقعی از مجازی سختتر میشود. با این حال، روشهایی وجود دارد که میتواند به شناسایی تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی کمک کند که در این جا به ۱۰ مورد از آنها میپردازیم.
به گزارش ایسنا و به نقل از آیای، مجموعهای از نرمافزارهای تولید تصویر هوش مصنوعی طی چند سال اخیر شروع به کار کردهاند و تصاویر جعلی زیادی در سراسر اینترنت پخش شدهاند و در حالی که کاربران درستکار به خواننده اطلاع میدهند که تصاویر توسط هوش مصنوعی تولید شدهاند، برخی از افراد نیز ممکن است این کار را نکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در حالی که تولید تصاویر مصنوعی میتواند سرگرم کننده باشد، این تصاویر به طور فزایندهای برای فریب مردم استفاده میشوند. برخی از شاخصترین نمونههای چنین تصاویری که در فضای مجازی هیاهو به پا کردند عبارتند از تصویری از پاپ که ژاکت پفدار به تن داشت یا تصاویری از پنتاگون که مورد حمله قرار گرفته بود.
از همین رو، توسعه راههایی برای تشخیص اینکه کدام تصاویر جعلی هستند اهمیت زیادی پیدا میکند.
اما، قبل از اینکه به بررسی راههای تشخیص تصاویر جعلی از واقعی بپردازیم شاید بخواهید توانایی خود را در تشخیص تصاویر جعلی از واقعی بسنجید. برای انجام این کار میتوانید به این صفحه مراجعه کنید و اگر عملکرد خیلی خوبی نداشتید در اینجا چند نکته مفید برای افزایش شانس موفقیت شما در آینده وجود دارد.
۱. چیرهدستی
همانطور که هر هنرمندی به شما خواهد گفت، تسلط بر ترسیم دست انسان یکی از سختترین مهارتها است و به نظر میرسد همین امر در مورد تصاویر هوش مصنوعی نیز صادق باشد. اگر دقت کنید، تشخیص موارد جعلی در اینجا میتواند نسبتا ساده باشد.
اغلب، تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی، نمایش بسیار عجیبی از دستها ارائه میدهند. وجود شش انگشت یا بیشتر، زوایای عجیب انگشتان، بلندی غیرمعمول آنها یا به کار گیری روشهای عجیب برای نگه داشتن اشیا همگی مشکلات رایج در تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی هستند. در ظاهر، این کمی عجیب به نظر میرسد زیرا مطمئنا هوش مصنوعی میداند که انسانها فقط چهار انگشت و یک شست در هر دست دارند، اما درست مانند هنرمندان واقعی، انواع هوش مصنوعیهای تولید کننده تصاویر فعلا در ترسیم دستها مشکل دارند.
علت این است که دستها بخش کوچکی از بدن انسان هستند و معمولا در تصاویر افراد، تمرکز اصلی روی آنها نیست.
۲. هوش مصنوعی در مواردی مانند متون یا خطکشی راهها موفق نیست
یکی دیگر از راهها میتواند گنجاندن متن در تصاویر باشد. متن مورد نظر میتواند شامل نام خیابانها، آگهیها، علائم و غیره شود به طوری که متن یا قسمت حاوی متن تمرکز اصلی در یک تصویر نیست.
مشابه دستها، هوش مصنوعی واقعا اهمیت این بخش از تصاویر آموزشی خود را «درک» نمیکنند. هوش مصنوعی میداند که باید مورد مشابهی را وارد تصویر کنند، اما لزوما به «معنای» آن متن توجهی نمیکند. در نتیجه موارد واضحی مانند فاصلهگذاری عجیب بین حروف و یا حتی دیدگاههای عجیب در حروف دیده میشود.
در حالی که هوشهای مصنوعی تولیدکننده تصاویر پیچیدهتر میشوند و این نوع «خطا» احتمالا به تدریج برطرف میشود، در حال حاضر، این راه میتواند گزینهای بسیار مفید برای تشخیص تصویر تولید شده توسط هوش مصنوعی باشد.
۳. تصویری که خیلی بینقص به نظر میرسد احتمالا جعلی است
یکی دیگر از نشانههای هشداردهنده این است که چقدر تصویر «بینقص» یا «صیقل خورده» به نظر میرسد. اگرچه این گزینه قطعی نیست زیرا امروزه بسیاری از افراد از نرم افزارهای ویرایش تصویر و فیلترها استفاده میکنند اما میتواند یک علامت هشدار اولیه باشد.
پوست و سایر عناصر بسیار متغیر، مانند سطوح ناهموار هنگامی که توسط هوش مصنوعی تولید میشوند، می توانند کمی عجیب به نظر برسند. شبیهسازی منافذ پوست، لکهها، جای زخمها و سایر عیوب برای هوش مصنوعی کمی دشوار است. همچنین باید به عناصری مانند دندان توجه زیادی داشته باشید.
هوش مصنوعی در ترسیم دندانها و گوشهای انسان نیز که اندازه کوچکی دارند، مشکل دارد. به عنوان مثال، دندانهای تولید شده توسط هوش مصنوعی ممکن است کوچک، بیش از اندازه زیاد یا نوک تیز به نظر برسند، در حالی که گوشها ممکن است فاقد لاله گوش باشند.
شما همچنین باید به دنبال تقارن بسیار عالی در سوژه اصلی یک تصویر مانند یک چهره باشید. اکثر افراد دارای عدم تقارن هستند. این تفاوت ظریف خواهد بود، اما مغز شما به شما میگوید که چیزی در تصویر اشتباه به نظر میرسد.
۵. اگر تصویر یک نقاشی را تماشا میکنید، ضربههای قلم مو را بررسی کنید
نکته خوب دیگر، به خصوص اگر قرار است تصویر مربوط به یک نقاشی را بررسی کنید، بزرگنمایی آن و بررسی هرگونه ضربه قلم مو است. احتمالا آنها را در آنجا خواهید یافت، اما باید به الگو یا «منطق» قرارگیری آنها توجه زیادی داشته باشید.
اغلب، این ضربات قلمو کاملا تصادفی هستند و ممکن است به موضوع نقاشی ارتباطی نداشته باشند.
اگر تجربه دیدن نقاشیهای واقعی را داشته باشید، باید این فورا برای شما روشن شود، اما حتی علاقهمندان تازه کار به هنر نیز میتوانند متوجه شوند که چیزی در تصویر درست نیست. همچنین ممکن است لکههای عجیب و غریب یا ادغام قسمتهایی از نقاشی را در پسزمینه مشاهده کنید که اگر نقاشی واقعی بود، وجود نداشتند.
همچنین باید به دنبال مصنوعات دیجیتالی مانند پیکسلسازی، نویز غیرمعمول یا مصنوعات فشردهسازی باشید که نامناسب به نظر میرسند.
۶. پس زمینهتار اغلب سرنخ خوبی است
یکی دیگر از موضوعات رایج در تصاویر ایجاد شده توسط هوش مصنوعی، پس زمینه بیش از حد تار است. به طور معمول مولدهای تصاویر پس زمینه را کاملا محو میکنند تا از نمایان شدن بیش از حد جزئیات غیرعادی جلوگیری کنند. در حالی که پسزمینه عکسهای واقعی را میتوان به راحتی محو کرد، یک پسزمینه کاملا تار باید زنگ هشدار را برای شما به صدا درآورد.
به صورت مشابه، هر ساختمان یا مشخصه معماری که طراحی آن عجیب و غریب به نظر میرسد، راه دیگری است. گاهی اوقات، ممکن است پلهها به درستی تراز نشده باشند، یا ممکن است دیوارها دارای منحنیهای عجیب و غریب باشند. سقفها ممکن است بدون هیچ دلیلی شیبدار باشند. در مورد حضور جمعیت زیاد، پسزمینه تار ممکن است خطاهای قابلتوجهی را پنهان کند، مانند فقدان اعضای بدن یا افراد سه چشم، بنابراین مراقب آنها باشید.
۷. آیا تصویر بیش از حد «براق» به نظر میرسد؟
همانطور که پیش از این گفته شد، تصاویر تولید شده با هوش مصنوعی اغلب فاقد بافت واقعی هستند و ظاهری براق و پلاستیکی شبیه به شخصیتهای بازیهای ویدیویی دارند.
بسیاری از تصاویر تولید شده با هوش مصنوعی دارای کنتراست بین پس زمینه تار و پیش زمینه صاف و واضح هستند. این ظاهر عجیب در آثار هنری کارتونی که توسط هوش مصنوعی و تصاویر ظاهرا واقع گرایانه آنها ایجاد شده، قابل توجه است.
۸. عناصری مانند یقه، گردنبند و غیره را بررسی کنید
اقلام واقعی از قوانین فیزیک پیروی میکنند، در حالی که تصاویر تولید شده با هوش مصنوعی ممکن است دارای افزونههای غیر واقعی باشند.
به این منظور، عناصری مانند جواهرات را بررسی کنید تا موارد عجیب و غریب مانند تاب برداشتن یا ناهماهنگی گوشواره را بیابید. اطمینان حاصل کنید که حلقهها به درستی در انشگت جا گرفتهاند و گردنبندها با طول مناسب آویزان هستند. این موارد باید از قوانین فیزیک پیروی کنند و از منطق طراحی سرپیچی نکنند. همچنین، توجه داشته باشید که هرگونه تاری در طراحی ممکن است برای ایجاد حواس پرتی عمدی از جزئیاتی مانند صفحه ساعت که تولید آنها دشوار است، شده باشد.
مواردی که در دست گرفته شدهاند نیز میتوانند جنبه چالش برانگیزی برای سیستمهای هوش مصنوعی باشند.
دلیل این است که هوش مصنوعی در تشخیص نقطه پایان دستها و شروع اشیاء مشکل دارد و این مشکل میتواند به دراز شدن لیوانهای قهوه یا قلمهای معلق در هوا منجر شود.
۹. از روش جستجوی معکوس تصویر استفاده کنید
اگر همه راههای بالا با شکست مواجه شد، ابزارهایی مانند Google Images یا TinEye میتوانند با مقایسه تصویر شما با تصاویر مشابه در اینترنت، تشخیص دهند که آیا یک تصویر توسط هوش مصنوعی تولید شده است یا خیر. استفاده از این ابزارها بسیار ساده و از همه مهمتر، رایگان است.
۱۰. از برنامههای بررسی تصویر استفاده کنید
گزینه دیگر این است که از برنامههای بررسی تصویر هوش مصنوعی استفاده کنید. گزینههای مختلفی در دسترس است برای مثال افزونه Hive AI Detector گوگل کروم امتیازی را ارائه میدهد که نشان دهنده احتمال واقعی یا جعلی بودن یک تصویر است.
به عنوان مثال، ممکن است به شما اطلاع دهد که یک تصویر دارای ۸۵.۹ درصد شانس جعلی بودن است و حتی نشان دهد که احتمالا از کدام موتور هوش مصنوعی برای تولید آن استفاده شده است. علاوه بر این، برنامه افزودنی مناطقی از تصویر را که به احتمال زیاد توسط هوش مصنوعی ایجاد شدهاند، نشان میدهد.
در حالی که این موارد تنها چند راه متداول برای تعیین اصالت یک تصویر هستند، مهم است که توجه داشته باشید که فناوری هوش مصنوعی هر روز در حال پیشرفت است. با ادامه بهبود هوش مصنوعی، این شاخصها ممکن است کمتر قابل اعتماد شوند، و تشخیص تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی از تصاویر واقعی به طور فزایندهای چالش برانگیزتر شود. اما اگر چیزی از نظرتان درست به نظر نمیرسد، به قلب خود اعتماد کنید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: دنیای هوش مصنوعی معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري زلزله بم دنیای هوش مصنوعی تلسکوپ فضایی جیمز وب بررسی کنید مصنوعی تولید تشخیص تصاویر نظر می رسد تصاویر جعلی داشته باشید عجیب و غریب پس زمینه یک تصویر شده اند دست ها راه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۸۴۳۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند
فیلمهای ترسناکی که بر اساس رویدادی که واقعاً در جهان فیزیکی اتفاق افتاده تولید میشوند، بدون شک میتواند وحشتناکتر از یک داستان تخیلی باشد. در واقعیت ترس مبتنی بر زندگی واقعی لایهای از وحشت را اضافه میکند که داستان ناب برآمده از تخیل نمیتواند با آن رقابت کند.
به گزارش ویجیاتو، در این آثار وحشتناک که از رویدادهای واقعی الهام گرفته شدهاند، ممکن است جزئیات برای رسیدن به جلوههای خوب سینمایی تغییر کنند، اما داستانها به اندازه کافی به حوادث واقعی نزدیک میشوند که باعث ایجاد لرز در بازو و گزگز کردن در ستون فقرات شما میشود. پس این شما و ۱۲ فیلم ترسناک که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدند.
«Scream»
شاید باورش سخت باشد که Scream، با توجه به اینکه چقدر به کنوانسیونهای ترسناک نیاز دارد، منشأ دیگری جز سینما داشته باشد. اما این فیلم در واقع ریشه در پرونده واقعی زندگی به اصطلاح «گینزویل ریپر» دارد که پنج دانشجو را به طور متوالی به قتل رساند.
فیلم اسلشر «جیغ» محصول ۱۹۹۶ بهترین فیلم ترسناک دهه ۹۰ میلادی است که این ژانر را دوباره زنده کرد. این فیلم شامل مجموعهای از قتلهایی است که توسط مهاجمی با لباس مشکی و ماسک روح انجام میشود. این فیلم نشان میدهد که قاتل دو نفر هستند که به دنبال انتقام از روابط چند نفر از والدین خود هستند.
پیچ و تابها در Scream طرفداران فیلم ترسناک را روی صندلی خود نگه داشت، اما داستان واقعی که بر اساس آن ساخته شده بود به همان اندازه وحشتناک است.
این فیلم بر اساس قاتل سریال دنی رولینگ بود که در آگوست ۱۹۹۰ در فلوریدا آمریکا، پنج دانشجو را طی چهار روز کشت. این نبوغ کارگردان وس کریون و فیلمنامهنویس کوین ویلیامسون است که به این قضیه نگاه میکنند و سکوی پرشی برای یک اثر سینمایی میبینند که میتواند کلیشههای فیلم را از بین ببرد.
«Zodiac»
هر کسی که اندک علاقهای حتی گذرا به جنایات واقعی داشته باشد، با قاتل زودیاک آشنا است، کسی که سانفرانسیسکو را با یک رشته قتلهای هنوز حل نشده در دهه ۱۹۶۰ میلادی وحشت زده کرد. اما شاهکار هولناک دیوید فینچر کمتر به قتلها مربوط میشود تا سوراخ خرگوشی که قاتل با پازلهای دیوانهکننده و پیامهای رمزگذاریشدهای که از طریق مطبوعات منتشر کرد، بیشتر توجه کند. اگرچه فینچر بازهم چندین مورد از آنها را با جزئیات نگرانکننده بازسازی میکند.
این پرونده به طور کامل کاریکاتوریست سیاسی رابرت گریسمیت، با بازی جیک جیلنهال را دنبال میکند که وسواس چندین دههاش برای کشف هویت زودیاک به قیمت از دست دادن زندگی معمولیاش تمام شد، و از اساس زندگی برای او از بین رفت. با توجه به اینکه چگونه، هر چند سال یکبار، برخی نظریههای جدید در مورد اینکه چه کسی این قتلها را انجام داده است، مطرح میشود، کماکان این اثر و رویدادهای درون آن تماشایی و جذاب است.
«The Amityville Horror»
فیلم ترسناک با رویکر خانه جنزده یا روحهای شیطانی همیشه در ژانر وحشت وجود داشته است؛ اما شاید گل سرسبد آن همین اثر باشد. اما شاید بکویید چرا؟ چون این اثر تا حدی به این دلیل که پیوند مستقیمی با واقعیت دارد، مهم است. فیلم The Amityville Horror هنوز هم قدرت خود را در تمام این دههها (و دنباله ها/اسپین آفها) حفظ کرده است. فیلم چنان بیان ترسناکی به ایدهای میدهد که هرگز نمیتوانیم کاملاً آن را باور کنیم: آیا اشیا و مکانها خاطرات آسیبهای گذشته را در خود نگه میدارند؟
هنگامی که خانوادهای به خانهای جدید نقل مکان میکنند که در آن قتل مرموزی توسط رونالد دفیو رخ داده است، ظاهراً توسط نوعی تسخیر اهریمنی، آنها به سرعت متوجه میشوند که چگونه بقایای آن در پایه خود خانه باقی مانده است. فیلم بینندگان را با هیچ پاسخ یا توضیح روشنی مواجه نمیکند، فقط یک حس طولانی مدت وجود دارد که نیروهایی وجود دارند که ما نه میتوانیم آنها را کنترل کنیم و نه میتوانیم آنها را نابود کنیم.
این فیلم بر اساس کتاب جی آنسون، بر اساس وقایع حقیقی آزار و اذیت ماوراء طبیعی توسط خانواده لوتز هنگام نقل مکان به خانهای قدیمی در لانگ آیلند که قبلا محل یک قتل عام وحشتناک بوده را به تصویر میکشد.
«The Conjuring»
داستان اد و لورین وارن، محققین ماوراء الطبیعه، آنقدر خوب است که سهبار آن را ساختهاند. (خب، حتی تعداد بیشمار دنبالهها و اسپینآفها را در نظر نمیگیریم!) دو شخصیت مرکزی واقعی The Conjuring با دنیای سینمایی Amityville Horror تلاقی میکنند، زیرا تحقیقات آنها در مورد خانههای جن زده به الهام بخشیدن به این فرنچایز کمک کرد. با این وجود، اگر از طرفداران آمیتیویل هستید، احساس نمیکنید که در حال تماشای اثری ناچیز یا تکراری هستید.
فیلم ترسناک جیمز وان به ماوراءالطبیعه میپردازد، اما ترسناکترین نکته از راههایی به فیلم وارد میشود که در واقعیت روستایی گنجانده شده که پرونده اد و لورین در آن ریشه دارد. همچنین مطمئناً بد نیست که پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا را برای این نقشها انتخاب کردند، دو تن از بهترین بازیگران دوران ما که این وظیفه را به اندازه هر درامی که در آن بازی کردهاند جدی میگیرند. اد و لورین وارن قبل از اینکه کارگردان جیمز وان تصمیم بگیرد شناخته شدهترین پرونده آنها را به یک فیلم خانه خالی از سکنه تبدیل کند و آنها را شاید به معروفترین شکارچیان ارواح در جهان تبدیل کند، خود واقعیشان محققین نیمه معروف ماوراء الطبیعه بودند.
«Poltergeist»
سه سال پس از تولید وحشت در آمیتیویل و موفقیت آن نزد مخاطب، کارگردان توبی هوپر به طور موثری ایده فیلم خانه جن زده مدرن را با کمک خود استیون اسپیلبرگ، که تهیه کننده و احتمالاً کارگردانی برخی از سکانسها را بر عهده داشت، به یک فیلم کلاسیک ترسناک تبدیل کرد. نکته اینجاست که این اثر نیز مانند Amityville، از یک تسخیر واقعی برای قصهگویی الهام میگیرد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پرونده عجیب خانه هرمان در حومه لانگ آیلند آمریکا سوژه این فیلم است پس از اینکه یک خانواده حوادث غیرقابل باوری را در خانه خود مشاهده کردند، یک محقق ماوراء الطبیعه را برای تشخیص فعالیت غیرمعمول، مانند ترکیدن تصادفی بطریها و اشیایی که خودشان حرکت میکنند، به خانه آوردند. این حادثه پس از واکاوی به یک داستان رسانهای ملی تبدیل شد. با این حال، این خانه واقعی در نهایت برخلاف حوادث درون فیلم به واسطه یک پورتال بین بعدی ناپدید نشد.
«Compliance»
هیچ سمینار جامعهشناسی بدون مطالعه «آزمایشهای میلگرام» کامل نمیشود، آزمایشهایی که تلاش میکرد بفهمد چرا آلمانیها طعمه نازیسم شدند. در یک آزمایشگاه، محقق سناریوهایی را شبیهسازی کرد که در آن یک شخصیت اقتدارگرا از سوژهای میخواست که دردی را به کسی وارد کند که میتواند سزاوار آن باشد یا نباشد، میلگرام آزمایشش را جهت پاسخ به این سؤال بغرنج طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیونها آلمانی دیگر که مسبب هولوکاست بودند همگی گناهکار بودهاند یا اینکه شهروندان عادی تنها از دستورها پیروی میکردند.
اکنون یافتههای او یک مورد آزمایشی واقعی را در فیلم «Compliance» یا انطباق دریافت میکند؛ البته با این رویکرد که بر اساس یک واقعه حقیقی که در آن صدایی تهدیدآمیز در آن طرف تلفن افراد را به انجام اعمال نفرتانگیز علیه یکدیگر سوق میدهد. (اگر از طرفداران Ann Dowd بازیگر شخصیت نقش خاله لیدیا در The Handmaid’s Tale بودهاید، این فیلم مسئول تجدید حیات اوست – و واضح است که چرا!) درام کلاستروفوبیک کریگ زوبل از تحقیر چیزی که معلوم شد یک تماس شوخی فوقالعاده لعنتی است استفاده نمیکند، بلکه از آن به عنوان سکوی پرشی برای کشف وفاداری آمریکا به اقتدارگرایی استفاده میکند.
«The Exorcist»
مفهوم «جنگیری» ممکن است داستانی ناب به نظر برسد، به خصوص با توجه به برخی از تصویرهای هیستریک آن روی صفحه نمایش در طول سالها؛ اما عمل خروج دیو شیطانی، ریشههای باستانی در دین، حتی در مسیحیت تا قرنهای اخیر دارد؛ بنابراین متن ویلیام پیتر بلاتی در حالی که بر اساس یک رمان محبوب است، از مجموعهای از تلاشها برای جنگیری پسری آشفته در دهه ۱۹۴۰ میلادی الهام میگیرد.
این روح جوان و شکنجهشده، البته، تبدیل به ریگان سرگردان در فیلم جنگیر میشود. او یک معمای وحشتناک است که وضعیتش توسط مادرش و یک جفت کشیش مورد واکاوی قرار میگیرد؛ بنابراین فیلم ترسناک ویلیام فریدکین چیزی فراتر از دنیای ما را نیز کانالیزه میکند.
«The Silence of the Lambs»
اگرچه این برنده اسکار و بازیگر توانا آنتونی هاپکینز است که نمایش را در سکوت برهها از مابقی شخصیتها میدزدد، اما او واقعاً آنتاگونیست اصلی فیلم ترسناک روانشناختی جاناتان دمی نیست. این افتخار متعلق به بوفالو بیل تباه شده یا تد لوین است، قاتلی که به صورت ترکیبی از شش قاتل بدنام آمریکایی ساخته شده است (از جمله اد جین، الهام بخش نورمن بیتس در فیلم روانی).
برای اینکه کلاریس استارلینگ، مامور اف بی آی، بوفالو بیل را بگیرد، او باید بتواند وارد فضای اصلی زندگی و روان او شود… کاری که او را ملزم به ملاقات با هانیبال لکتر میکند. بازیهای فکری که او باید برای ردیابی یک قاتل انجام دهد، بینهایت ترسناکتر از هر خشونت و تندی در فیلم است. آیا میخواهیم فکر عقلانی را به همان اعمالی که ما مظهر غیرعقلانی میدانیم اختصاص دهیم؟! این هویت این اثر سینمایی است.
«Snowtown»
بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر بر اساس خشونتهای غیرقابل توصیف واقعی ساخته شدهاند؛ و این یکی از همان آثار است. استرالیا در دهه ۹۰ میلادی به مدت هفت سال، از سال ۱۹۹۲، با سلسله قتلهایی مواجه شد. یک گروه چهار نفره از مردان به رهبری جان بانتینگ، یک سری قتلهای وحشتناک را انجام دادند که عمدتاً پدوفیلها و همجنس گرایان را هدف قرار میدادند. این فیلم بر اساس همین قتلها تولید شده است.
بازگویی کورزل جزئیات کمی را در خود جای داده است. تصور تماشای Snowtown برای سرگرمی سخت است، اما اگر میخواهید مستقیماً به تاریکترین اعماق بشریت خیره شوید، این فیلم مانند هر فیلم دیگری راهنمای تور است. اما فیلم «قتلهای شهر برفی» اثر جاستین کورزل بیش از پیش دلهرهآور است، زیرا جنایات در مقیاسی هستند که مستحق شوک در سراسر جامعه هستند.
«The Birds»
خیلیها فیلم «پرندگان» از آلفرد هیچکاک را در دایره آثار نه چندان مهم او میدانستند؛ اما باید پذیرفت این اثر گونه فیلم ترسناک برپایه حمله حیوانات را در نوع خودش دگرگون کرد. اما آیا میدانستید ایده داستان آن برگرفته از رخدادی واقعی است! اما باید بدانید در سال ۱۹۶۱ میلادی، پرندگان در شهر ساحلی کاپیتولا، در کالیفرنیا، واقعاً علیه صاحبان انسانی خود برخاستند.
جالب است بدانید: گلههایی از مرغهای دریایی معمولی که با جلبکهای سمی مسموم شده بودند، شروع به برخورد به خانهها و اتومبیلها کردند و غذای نیمههضم شده درون معده خود را استفراغ میکردند. دههها طول کشید تا دانشمندان علت را کشف کنند، اما فقط دو سال از خود این ماجرا طول کشید تا هیچکاک این حادثه را به تمثیلی از صلح شکننده فزاینده انسان با دنیای طبیعی و شاید هم ناامیدی جنسی زنانه تبدیل کند.
«The Exorcism of Emily Rose»
در محافل فرامذهبی، جنگیری، یک عمل بسیار واقعی و نه غیر منسوخ است؛ اما حتی فیلم The Exorcist بر اساس یک حادثه واقعی ساخته شده است. ولی فیلم «جنگیری امیلی رز» در الهامگیری از ماجراهای واقعی خاصتر است.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، یک زن جوان آلمانی به نام Anneliese Michel شروع به تجربه تشنج و توهم کرد. به دستور والدین کاتولیک او، دو کشیش محلی دهها مراسم جنگیری را آغاز کردند تا اینکه او در نهایت بر اثر سوء تغذیه درگذشت. والدین او سپس به قتل از روی سهل انگاری متهم شدند. براساس این حوادث کارگردان اسکات دریکسون این حقایق را با تخیلی لیبرال ترکیب میکند و معجونی جالب از هیجان روانی، وحشت شیطانی و درام دادگاهی را خلق میکند.
«Winchester»
این فیلم شاید حتی با حضور هلن میرن در نقش اصلی خود هم یک فیلم فوقالعاده نباشد، اما یک داستان عالی و عجیب است. همانطور که افسانهها میگویند، پس از مرگ ناگهانی شوهرش، ویلیام وینچستر اسلحه ساز، بیوه او، سارا، شروع به اضافه کردن سازههایی عجیب و غریب به عمارت کالیفرنیای شمالی خود کرد.
در این سازههای عجیب شامل صدها اتاق اضافی، درهای تصادفی و راه پلههایی که به هیچ کجا ختم نمیشد را شامل میشدند. اما ماجرا چه بود؟! ظاهراً به دستور ارواح کسانی که با تفنگ همنام شرکت او یعنی وینچستر کشته شدند، این اتفاقات رخ میدارد. البته به گفته کارشناسان و تاریخنگاران این حوادث عمدتاً یک شایعه یا خبر پراکنی دروغین برای نابودی این شرکت است؛ چرا که گفته شده این بازسازیها عمدتاً نتیجه تعمیرات عجولانه پس از زلزله ۱۹۰۶ میلادی سانفرانسیسکو بود. اما دوستان، هنگام انتخاب بین تخیل یک قصه و واقعیت، از تخیل قصه بودن الگو بگیرید.
«A Nightmare on Elm Street»
شاید از وجود چنین فیلمی در این فهرست تعجب کنید؛ اما فیلم کابوس در خیابان الم در شاخه فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. هرچند هرگز یک قاتل واقعی کودککش وجود نداشت که نوجوانان را در رویاهایشان تعقیب کند. اما ریشه داستان این اثر باعث میشود ما آن را جز فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند بدانیم. به طور کلی مفهوم شخصیت فردی کروگر پس از خواندن مقالهای درباره پسری که پس از تحمل وحشتهای شبانه متحجرانه در خواب جان خود را از دست داد، به سراغ کارگردان فیلم کابوس در خیابان الم آمد.
وس کریون در سال ۲۰۱۴ به Vulture گفت: «من مقالهای در لس آنجلس تایمز خوانده بودم در مورد خانوادهای که از میدانهای کشتار در کامبوج فرار کرده بودند و توانسته بودند به ایالات متحده بروند.»، اما پس از رسیدن فرزند این خانواده از تجربه کابوسهای بسیار آزاردهنده خود به پدر و مادرش گفت که باعث میشود بترسد بخوابد. این کابوسها تا جایی پیش رفتند که کودک از خوابیدن ترس داشت، بنابراین سعی میکرد روزها بیدار بماند.
اما وقتی این کودک بالاخره به خواب رفت، والدینش فکر کردند که این بحران تمام شده است. سپس در نیمه شب صدای جیغهایی از اتاق او شنیدند. وقتی خانواده به اتاق کودک رسیدند، او مرده بود. در واقع این بچه در وسط یک کابوس درگذشت. در نتیجه انسانی که تصوری از ترس در خواب داشت و بزرگترها آن را انکار میکردند، در نهایت به خط مرکزی ایده کابوس در خیابان الم تبدیل شد.
«The Texas Chainsaw Massacre»
یکی از ترسناکترین فیلمهای واقعی جهان «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» است. شاید در نگاه اول بسیاری از آنچه که در فیلم کشتار با ارهبرقی اتفاق میافتد، بیشتر از وحشتناک بودن حادثهای نگران کننده به نظر برسد. اما باید قبول کرد که شاید هیچ شخصیت دیگری در فیلمهای ترسناک معروف جهان به اندازه صورت چرمی ترسناک نباشد. شخصیت قاتلی که یک انسان عجیب تهدیدآمیز و ساکن زیرزمینی است که مردم را میخورد و پس از کشتن، صورت آنها را کنده و روی صورت خود را با آن میپوشاند؛ و نکته جالب اینجاست، در حالی که این شخصیت هرگز یک شخص واقعی در این دنیای مخوف نبود، اما ویژگیهای او بر اساس قاتل زنجیرهای اد جین شکل گرفت که «به نبش قبر اجساد از قبرستانها و ساختن یادگاری با استخوانها و پوست آنها معروف بود». در نتیجه استفاده و الگو گیری سازندگان این اثر سینمایی از یک قاتل حقیقی باعث میشود این اثر نیز در دسته فیلمهای ترسناک واقعی قرار بگیرد.
«The Strangers»
این فیلم مهیج برایان برتینو تلفیقی از سه رویداد مجزا از زندگی واقعی است. در نتیجه باید آن را یکی از فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند دانست. اول، و شاید واضحترین دلیل برای واقعی بودن این داستان آن است که این تریلر تخیلی از حمله به خانه و قتل شارون تیت و دوستانش توسط خانواده منسون الهام میگیرد. به گزارش Screen Rant فیلم غریبهها بخشهایی از داستان خود را با الهام از قتلهای اقامتگاه کِدی ساخته که در آن چهار نفر در یک شهر تفریحی کوچک در کالیفرنیا کشته شدند.
این پرونده از آن دست ماجراهایی بود که حل نشد، زیرا قاتلان هرگز دستگیر نشدند. در نهایت، برتینو به عنوان کارگردان از دوران کودکی خود نیز برای این فیلم الهام گرفت. این کارگردان مشهور یک بار توسط گروهی از غریبهها ترسیده بود که یک روز وقتی او در خانه تنها بود درب خانه او را زدند و از آنها خواستند که در آنجا ساکن نباشند. اگرچه او بعداً متوجه شد که عاملان این اقدام سارق بودند، اما این حادثه اثری فراموش نشدنی بر روی کارگردان آینده گذاشت و او از این حادثه به عنوان بخشی از فیلم خود استفاده کرد.
«Jaws»
احتمالا حضور یکی از ماندگارترین بلاکباسترهای تاریخ سینما در این فهرست جای تعجب دارد، اما فیلم آروارهها از استوین اسپیلبرگ نیز در لیست فیلم ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. فیلم هیولایی حماسی آروارهها بر اساس کتابی به همین نام اثر پیتر بنچلی در سال ۱۹۷۴ ساخته شده است که از حمله کوسه خاصی الهام گرفته نشده، اما داستان آن از سوء استفادههای فرانک موندوس ماهیگیر کوسه الهام گرفته شده است.
کاپیتان کوینت (رابرت شاو) از فیلم آرووارهها ظاهراً از شخصیتی واقعی و بومی لانگ آیلند الگوبرداری شده است، اگرچه خود بنچلی این واقعیت را انکار میکند. با این حال، شاو شخصاً ارتباط بین موندوس و شخصیت خودش در این فیلم را تأیید کرده و بارها گفته است که دوستان و خانواده موندوس در مورد آنچه که به نظر آنها یک ارتباط آشکار در این فیلم است، تردیدی ندارند.
«The Town That Dreaded Sundown»
فیلم «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» به صورت مستقیم از آثاری است که میتوان آن را جز فیلمهای ترسناک واقعی خطاب کرد. اما چرا؟ چون این فیلم ترسناک اسلشر داستان خود را از ماجرای قاتل فانتوم (Phantom Slayer) مسئول به اصطلاح «قتلهای مهتاب» الهام گرفته است. قاتل فانتوم کسی است که بیش از دو ماه و نیم در سال ۱۹۴۶ میلادی به هشت نفر حمله کرد و جان پنج نفر را گرفت. نکته ترسناکتر ماجرا این است که ضارب ناشناس هرگز دستگیر نشد.
در نتیجه وقایع وحشتناک آن ماجرا در «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» جاودانه شد که اولین بار در سال ۱۹۷۶ اکران شد و بعداً در سال ۲۰۱۴ بازسازی شد. پس مشتقان ژانر وحشت باید بدانند این اثر یکی از فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت است که میتوانند در فهرست آثار مورد نظر خود برای تماشا قرار دهند.
«The Hills Have Eyes»
بدون شک یکی از معروفترین فیلمهای ترسناک ماورایی بر اساس واقعیت همین «تپهها چشم دارند» است. شاید هیچ کس به طور قطع نمیداند که آیا افسانه «ساونی بِین» یک داستان واقعی است یا خیر، اما بر اساس فرهنگ عامه، شخصیت بین رهبر یک قبیله ۴۸ نفره در اسکاتلند قرن ۱۶ بود که بیش از ۱۰۰۰ نفر را ربودند، کشتند و خوردند.
در طول جستجوی قاتلان مرموز، مردم محلی تعداد زیادی انسان بیگناه را یافتند که به شکل وحشتناکی کشته شده بودند. اما پس از دستگیری بین، همان مردم او و پیروانش را به طرز وحشیانهای اعدام کردند. این داستان یک قبیله آدمخوار که افراد عادی را به انسانهای وحشی گوشتخوار تبدیل میکند، الهام بخش تولید فیلم «تپهها چشم دارند» بود، یک فیلم ترسناک محصول ۱۹۷۷ به نویسندگی، کارگردانی و تدوین وس کریون. البته یک بازسازی در سال ۲۰۰۶ به همراه یک دنباله در سال ۲۰۰۷ نیز از آن منتشر شد، اما هیچ کدام نتوانستند در برابر نسخه اصلی بایستند.
«Dahmer»
اگر یک فیلم ترسناک واقعی بدون هیچ کم و کاستی از نگاه داستان بر پایه حقیقت میخواهید که از صفر تا صد برگرفته از واقعیت باشد، بدون شک فیلم دامر یکی از آنها به شمار میرود. برخلاف بسیاری از آثار موجود در این فهرست، فیلم دامر محصول سال ۲۰۰۲ فقط بر اساس یک داستان واقعی نیست. اما چرا؟ چون این یک فیلم زندگینامه واقعی درباره قاتل زنجیرهای جفری دامر است که بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ به ۱۷ مرد در ویسکانسین تجاوز کرد، و پس از قتل، آنها را قطعه قطعه کرد و در برخی موارد تا حدی آنها را حفظ و یا به عنوان خوراک مصرف کرد.
باید بدانید به استثنای نام قربانیان و تعدادی جزئیات داستانی کوچک، این فیلم ترسناک تحسین شده، نمایش دقیق جنایات فجیعی است که توسط دامر انجام شده بود، یکی از نکات جذاب این فیلم آن است که جرمی رنر جوان در یکی از اولین نقشهایش این قاتل روانی را به تصویر کشیده است.
«Verónica»
آیا «Verónica» یک فیلم سینمایی جن زده بر اساس واقعیت است؟! جواب این پرسش سخت است. اما فیلم ترسناک اسپانیایی زبان «ورونیکا» محصول ۲۰۱۷ بر اساس پرونده به اصطلاح والکاس در سال ۱۹۹۱ ساخته شده است. همانطور که داستان ظاهراً واقعی میگوید، استفانیا گوتیرز لازارو یک روز در مدرسه خود با استفاده از یک تخته Ouija جلسهای برگزار میکند و در میان مراسم، یک راهبه ترسناک وارد میشود و تخته را میشکند.
به دنبال این رویداد، استفانیا پس از ماهها تشنج و توهم دیدن چهرههای عجیب و غریب را تجربه میکند که در نهایت با مرگ مرموز او به اوج خود میرسد. اما وقتی پلیس برای تحقیق به سراغ این پرونده میآید، صداهای عجیبی در خانه او شنیده شده، و به گفته شاهدان اثاثیه خانه خود به خود جابجا میشدند و یک مجسمه حضرت عیسی مصلوب شده نیز از صلیب خود روی دیوار جدا میشود.
اصل وقایع تاکنون مانند یک راز باقی ماندهاند، و اگر از ما بپرسید، همچنان این داستان گیجکننده است. ولی واقعیت داستان هرچه بوده، موضوع این است که چنین رویداد وحشتناکی ۲۶ سال طول کشیده تا روی صفحه نمایش بزرگ سینما ظاهر شود.